این عکس برای زمانیه که تجهیزات رو بستیم و آماده تقسیم شدن توی گردان های لشگر ۲۷ برای عملیات بدر هستیم
شهید حاج محسن دین شعاری معاون گردان تخریب داشت منطقه ی عملیاتی رو توجیه میکرد.
اونی که سمت راست حاج محسن واستاده ودستاش توجیبشه منم.
مقرمونم توی جفیر بود که البته قبل عملیاتها برای تیپ ولشگرا تو منطقه ای نزدیک به محل عملیات ایجاد میشد و مشق تاکتیکی بهش میگفتن هست.
یادش بخیر
اون روز حاج محسن یه جلیقه ی تخریب تنشه که واسه اولین بار ابداع شده بود
همون جلیقه ها که جیب چاشنی و جای سیم چین و جیب سی چار(یک نوع ماده منفجره (C4داره.
تعدای ازشهدا هم توی عکس هستن
مثل شهید قدیانی
شهید سیانکی
و و و و و
دوروز بعداز این عکس یکی از سنگرای بچه های تخریب رو توی جزیره جنوبی ، هواپیماهای دشمن بمبارون شیمایی کرد.
دوتا سوله ی کوچیک بود وبا فاصله که توش مستقر بودیم.
راکت سیانور درست خورد جلوی در سوله ی بغلیمون، که حدود۲۰ تا از بچه های تخریب لشگر حضرت رسول(ص) توی یه چشم بهم زدن ودرجا بااولین تنفس به شهادت رسیدند.
صحنه ی عجیبی بود.
شهید منصور عبدی که بچه ی میدون شوش و ازاون لاتای با معرفت و دریا دل بود وخیلی باصفا وبا مرام ، تصویرشهادتش از یادم نمیره، فرصت نکرده بود ماسک شیمیایی رو بزنه.
چندتا ازبچه ها هم خواب بودند و بشهادت رسیدن.
یامرتضی علی چه صحنه ای بود.