برادرش حاج حسین دقیقی فرمانده ستاد لشگر بود و پارتی مجتبی شد. او هنوز از تخریب لشگر نجف تسویه نکرده بود که به جمع رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) وارد شد.
چند روز به عید سال ۶۶ مانده بود که شهید حاج ناصر اربابیان که اون موقع معاون گردان تخریب لشگر ۱۰بود یک رزمنده را به جمع گردان معرفی کرد.
در نگاه اول چهره اش خیلی دلنشین بود. او گفت من قبلا هم تخریب بودم. او به ما نگفت داغدار غم برادر شهیدش است که چند هفته ای از شهادتش میگذرد.
.هر چه دیدیم لبخند زیبا و ادب مثال زدنی مجتبی بود.
قبل از عید بچه ها از مرخصی اومدند و مجتبی به همراه تعدادی از بچه های تخریب به منطقه شلمچه برای شناسایی عملیات اعزام شدند.
شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) میدونست خانواده دقیقی دو تا شهید داده. به خاطر این موضوع به بچه ها سفارش کرد که خیلی مواظب مجتبی باشند.
بچه ها برای شناسایی یک شب در میون جلو میرفتند.
منطقه عملیاتی غرب کانال ماهی خیلی محدود بود. فاصله خاکریز ما با دشمن ۱۵۰ متر بیشتر نبود و مدام دشمن توی خط آتش میریخت.
دشمن چون نگران بود که رزمنده ها عملیات کنند مقابل خط خودش رو #مین پاشیده بود. یعنی نقطهای نبود که مین روی زمین نباشه و چون فاصله خط نزدیک بود ترددها را به شدت زیر نظر داشت. بچه ها برای شناسایی که میرفتند با خطر رفتن روی مین مواجه بودند و هم ممکن بود تیر و ترکش بخورن. چون خط آروم نبود.
با این وجود بعضی از تیم های شناسایی از خاکریز دشمن عبور میکردند و به پشت دشمن برای شناسایی میرفتند.
هر شب که بچهها مهیای رفتن میشدند، مجتبی التماس عالم رو میکرد که من هم همراه تیم های شناسایی راهی شوم. اما فرماندههان اجازه نمیدادند. کار مجتبی شده بود تنظیم گزارش تیمهای شناسایی. چون باید هر شب گزارش تیمهای شناسایی ثبت میشد و برای فرماندهی لشگر ارسال میشد.
روز ۱۷ فروردین ۶۶ بود که بچه_های تخریب لشگر ۱۰ به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند.
مجتبی هرچه التماس کرد نگذاشتند با بچه ها وارد میدون مین بشه.
تخریبچی شهید
شهید بیمزار
شهید مجتبی دقیقی
شهادت عملیات کربلای ۸
شلمچه
مجتبی کاملا به منطقه توجیه بود و راه کارها و معابر و حتی آرایش موانع و میدون مین دشمن رو دقیق میشناخت و توقع داشت که از او استفاده کنند.اما دستور بود و باید اجرا میکرد…
بچه ها رفتند و مجتبی در سنگر تخریب که در کنار قرارگاه تاکتیکی لشگربود در انتظار نشست…
مجتبی اون شب دائم ذکر میگفت و برای سلامتی و موفقیت بچه ها دعا میکرد.
ساعت حدود یک یا دو نیمه شب بود که عملیات با رمز یا صاحب الزمان (ع) شروع شد.
به دلیل فشار دشمن روی یکی از معبرهای ما که به نام فاطمه زهرا (س) نام گذاری شده بود قرار شد گردان زهیر(ع) وارد عملیات بشه و این بار چون همه بچهها درگیر عملیات بودند، مجتبی جلو دوید و گفت من راه رو بلدم و گردان رو از معبر عبور میدهم. اینجا دیگه دست فرماندهها بسته شد و مجتبی هم سر از پا نمیشناخت
شهید مجتبی دقیقی در این عملیات برای همیشه جاوید الاثر شد و از معبری که با نام فاطمه زهرا سلام الله علیها بود به دیدار بانوی بی نشان شتافت