کد خبر:14610
پ
alvaresin-02889

شهید داریوش رستگار مسوول بهداری تخریب

بچه ها_تخریب اکثرا رفته بودن مقر توی خط مقری که در کنار دریاچه دبندیخان داشتیم من با یه چند تا از بچه ها ، توی مقر بياره موندیم .. مسئوليت مقر و بچه ها به من سپرده شده بود مقر بالای تپه بود و با جاده ۱۰ متری فاصله داشت برای استفاده در میدان مین […]

بچه ها_تخریب اکثرا رفته بودن مقر توی خط
مقری که در کنار دریاچه دبندیخان داشتیم
من با یه چند تا از بچه ها ، توی مقر بياره موندیم ..
مسئوليت مقر و بچه ها به من سپرده شده بود
مقر بالای تپه بود و با جاده ۱۰ متری فاصله داشت
برای استفاده در میدان مین تعداد زیادی نبشی آورده بودند و باید این نبشی ها رو به داخل مقر انتقال میدادیم
بچه ها مشغول بالا آوردن نبشی ها بودند .. دیدم برادر رستگار کمک نمیکنه. ایشون مسوول بهداری گردان تخریب بود
بآرامي گفتم : برادر .. بيا کمک کن
ایشون گفت: من مسئوليتم چيز ديگه س ..
رفتم پیشش نشستم و چند لحظه باهاش صحبت کردم
گفتم برادر… شهادت که خبر نمي کنه شايد الان هواپيماهاي عراقي سر برسن و مارو بمبارون کنن
شهادت که فقط در خط مقدم نيست بايد هرکاري ميتونيم انجام بديم.
کار بيشتر اجر بيشتری داره…
خلاصه از فرصت ها بايد استفاده کنيم
این حرف های من کار خودش رو کرد و اون هم دست به کار شد و با عشق و علاقه و با اخلاص به جمع بچه ها اضافه و کار تمام شد .
اون روز هواپیماها میومدن و دورترها رو بمبارون شیمیایی میکردن
از جلو پیغام اومد که شش نفر از بچه ها تخریب بیان مقر دربندیخان و مسوول بهداری گردان شهید رستگار شهید طحانی و شهید شیر مرغی هم جزو نفرات بودند.
من هم با اون ها رفتم
اون ها موندند توی مقر و من دوباره برگشتم بیاره…
چند ساعت از بعد از اومدن ما مقر دربندیخان با بمب های شیمیایی بمباران شد و اون بچه هایی که مخلصانه کار کرده بودند مزد اخلاصشون رو گرفتند

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید