کد خبر:14116
پ
alvaresin-0174

شبی که غرور اروند شکسته شد

بعداز حدو ۵۰ روز آموزش سخت به گردان تخریب برگشتیم تعدادی ازبچه ها کنار رود کارون مشغول آموزش غواصی بودند حال وهوای گردان تخریب سرشار ازعشق وشهامت شده بود به راحتی توی چهره بچه ها میشد شهادت رو دیدبه قولی نور بالا میزدند همه جا صحبت ازعملیات بود قرار شد تعدادی از بچه های غواص […]

بعداز حدو ۵۰ روز آموزش سخت به گردان تخریب برگشتیم تعدادی ازبچه ها کنار رود کارون مشغول آموزش غواصی بودند
حال وهوای گردان تخریب سرشار ازعشق وشهامت شده بود به راحتی توی چهره بچه ها میشد شهادت رو دیدبه قولی نور بالا میزدند همه جا صحبت ازعملیات بود
قرار شد تعدادی از بچه های غواص تخریبچی به همراه دیگررزمنده های غواص خط شکن شروع کننده عملیات باشند
غواصها نسبت به منطقه عملیاتی توجیه شدند صحبت ازاین بود که باید جزیره ام الرصاص رو تقریبا ۷۲ ساعت حفظ کنیم تا سایر رزمنده ها بتونند شهرفاو رو آزاد کنند هوا تاریک بود که راه افتادیم ونزدیکیهای اروند رود ، خانه خرابه هایی بود که توی اونا مستقر شدیم تا آخرین توجیهات انجام بشه.. ظاهرا هوا صاف بود و سرمای استخوان سوزی هم ما رو آزار میداد.
دقیقه ها بسرعت میگذشت هوای صاف سر شب تبدیل شد به یک طوفان شدید بارون وباد دست بدست هم داده بودند تا معجزه خداوند نمایان بشه.
از روبروی گمرک خرمشهر و ازحدود ۵۰۰ متر بالاتر ازمحل تعیین شده وارد آب اروند شدیم تا سرعت آب غواصهارو ازمحلی که باید به خط دشمن میزدن دورنکنه.
هوا تاریک وطوفانی شده بود. سرعت و شتاب جریان آب از یک طرف وامواجی که ازطوفان شروع شده بود ازطرف دیگه کار رو خیلی سخت کرده بود سنگینی اسلحه ومهمات هم نفس ها رو گرفته بود ،آبخوردن سرفه کردن پی درپی هم که امانمون و بریده بود هرچی ازساحل خودمون دور میشدیم وبه ساحل دشمن نزدیک میشدیم ترس ازلو رفتن عملیات بخاطر صدای سرفه ودرخواست کمک بعضی ازدوستان که درحال غرق شدن بودن بیشتر نگرانمون میکرد تعدادی ازغواصها مجبور شدن بخاطر اینکه زیر آب نرند نارنجک وخشابهای اضافی رو داخل اروند بریزند.. به هرزحمتی بود غواصها خط اول دشمن رو بعداز رد کردن موانع خورشیدی وغیره توانستند فتح کنند …
نیمه شب بود که توی اورژانس لب اروند آقا جعفر رو دیدم که مجروح شده بود . امدادگران داشتند با برانکارد میبردنش توی اورژانس ،منم همراه آقا جعفر وارد سنگر بهداری شدم صورتش غرق خون بود و چون لباس غواصی تنش بود معلوم نمیکرد کجای بدنش ترکش خورده … بیهوش روی برانکارد افتاده بود دکترها اومدن بالای سرش و تا اومدن با قیچی لباس غواصی رو پاره کنند به هوش اومد و اجازه نداد لباس رو قیچی کنند. گفت این لباس برای بیت الماله و حیفه آسیب ببینه ..
قرار بود دو یاسه روزی جزیره ام الرصاص رو نگه داریم که بدلیل فشار پاتکها وشروع عملیات اصلی در فاو عقب نشینی کردیم بچه های گردان رزمی که توی جزیره زیاد نفوذ کرده بودند نتونستند عقب نشینی کنند تعدایشون اسیر دشمن شدند
خلاصه بعداز عملیات درجزیره ام الرصاص به مقر گردان تخریب برگشتیم سپس آماده شدیم برای عملیات فاو..

غواص تخریبچی… برادر مهدی پاداش

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید