آمادگی برای ماموریتی بزرگ
دی ماه سال ۶۴ بود که آقا سید محمد (شهیدحاج سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع)) من و شهید علی پیکاری رو صدا زد .
ازمون پرسید آماده اید؟ بدون اینکه بدونیم ماجرا چیه گفتیم صد در صد . گفت باید برید مرخصی . گفتیم برای چی؟ مگه مشکلی پیش اومده؟ مثل همیشه اخم به همراه لبخند کنترل شده ای کرد و گفت حرف نباشه برادر.
انگار به صد ضربه شلاق محکوم شده بودم . از چادرسید که اومدیم بیرون از شدت عصبانیت نمیدونستم وسایلم کجاست .علی خدا بیامرز از من بدتر بود. داشتیم به زمین و زمان بد وبیراه میگفتیم که صدای بلندگوی چادر تبلیغات صدامون زد که سریع بیایید اینجا .
شهید سید محمدگفت: خوب گوش کنید چی میگم.
بدون اینکه کسی بدونه باید برید تهران . اینهم امریه شما به پادگان خاتم.
از این چادر به بعد کسی متوجه نشه .
باز هم نفهمیدم چی شد .ظرف نیم ساعت وسایلمون رو جمع کردیم سوار وانت شدیم. …
رسیدیم تهران . پادگان خاتم. پادگان بالایی پادگان امام حسین(ع) .
فرمانده آموزش همه ما رو به خط کرد.و گفت : کسی میدونه که شما کجا اومدید؟
تقریبآ ۳۰ نفر از گردان های مختلف لشکر اونجا بودن .همه گفتند نه به کسی نگفتیم . گفت اولین قدم پیروزی حفظ اطلاعاته .
این رو گفت و خودش رو معرفی کرد .من بهرام شهپریان هستم…
و گفت قراره آموزشی رو ببینیم که برای اولین بار در سپاه انجام میشه و این دوره اسمش آب خاکی هست.
از اونجا همه ما رو فرستادن آموزش شنا دردریاچه استادیوم آزادی .
بعد همونجا آموزش کانو ( قایق دونفره پارویی ) رو گذروندیم .
بعد داخل پادگان آموزش های مختلف زندگی در شرایط سخت و آموزش پیشرفته نقشه خوانی رو دیدیم . بعد از همه دوره های تخصصی ریز ودرشت اعزام شدیم به بندر انزلی .
اونجا دهکدهای بود به نام آبکنار .دقیقآ کنار مرداب انزلی بود .
اونجا چادر زدیم و دوره شروع شد .
دوره سختی بود هوا هم سرد بود هم مرطوب . دوره تمام شد و راهی منطقه شدیم
بندرانزلی
زمستان ۱۳۶۴
آموزش غواصی بچه های تخریبچی ل۱۰
شهید علیرضا طحانی
شهید حمید رضا علیپور
شهید توحید ملازمی