خمیردندان یا کرم ضدپشه………..
پادگان ابوذر بودیم و محل استقرار بچههای تخریب طبقه چهارم ساختمان ستاد لشکر۱۰ بود بچهها خیلی مقید به مسواک زدن قبل از خواب بودند. ما ۴۰ نفر داخل یکی از طبقات بودیم و فقط یک دستشویی داشتیم. البته داخل محوطه پادگان زیاد بود اما رزمندگانی که مثل من تنبل بودند از دستشویی داخل ساختمان استفاده میکردند. غلام وارد دستشویی شد و ما هم صف کشیده بودیم که بیرون بیاد. زمان زیادی گذشت و غلام بیرون نیامد.
بچهها صدایشان در آمد و هی داد میزدند:«برادر زعفری زود باش.» غلام درب دستشویی رو باز کرد در حالیکه مسواک دستش بود به من گفت: «جعفر این خمیر دندون چرا کف نمیکنه؟» من هم تعجب کردم. اما یهو زدم زیر خنده و گفتم غلام این که خمیر دندون نیست این کرم ضد پشه است که تو روی مسواکت مالیدی. اون هم در حالیکه به شدت میخندید گفت:«وای قلبم…»این تکه کلام غلام بود…..راوی جعفرطهماسبی