اواسط سال ۶۵ بود كه من با يكي از دوستان که از بچگي با هم بوديم هوس جبهه كرديم وقتي اعزام شديم رفتيم کارگزینی لشكر ده سيدالشهداءعلیه السلام ، اونموقع کارگزینی توپادگان دوکوهه بود. من چون رانندگی بلد بودم رفتم بهداری ، تو بهداری رانندة آمبولانس بودم و خاطره اي كه دارم از اينجا شروع ميشود البته خاطره زياد بود ولي برجسته ترين آن اين است كه مي گويم يك بندة خدايي مجروح شده بود من او را اورژانس لشگرسیدالشهداء(ع) رسوندم اورژانس یک سوله بزرگ بود .من اين مجروح را پياده كردم در همان حالم ديدم ۶ ، ۷ ميراژ عراقی بالای اورژانس میچرخند. راننده آمبولانس ها تو آشیانه هامنتظر بودند تا امنیت برقراربشه وبه خط برگردند. در همين حين دیدم يك آمبولانس آژیر کشون رسید در اورژانس. در آمبولانس را كه باز كردند دو مجروح داخلش بود يكي از آنها زخمش سطحي بود ولي ديگري یک نوجوان ۱۶، ۱۷ ساله بود كه تازه مو توی صورتش در آمده بود .نگاهم افتاد ، دیدم دستش به پوست آویزنونه..وترکش همه بدنش رو پاره پاره کرده …اومدند بچه های بهداری با برانکارد مجروح روببرند .دیدم یکی از دکترها هم دوید…وقتی بدن مجروح را روی تخت آورژانس گذاشتند دیدم دکتر به صورت اون نگاه كرد و سر خود را روي سينة این نوجوان مجروح گذاشت و داره بلند بلند گریه میکنه به طوری که صدای هق هق گريه اش بلند شد. دیدم توی اون حالت این جوان مجروح که ازشدت خونریزی بیهوش شده بود چشمانش روبازکرد و گفت دكتر چرا گريه مي كني ؟؟؟؟؟!!!! اگر براي قطع شدن دستم من گريه مي كني من رزمنده تيپ قمر بني هاشم علیه السلام هستم . بچه هاي اين تيپ مثل صاحب خود بايد دست بدهند من هم دادم اين جاي گريه و ناراحتی نداره ، این رزمنده نوجوان با این حرفش همه کادر اورژانس رو به وجد آورد و همه تحت تأثير اين كلام بسيجي قرار گرفتند
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
پیشنهاد الوارثین
- شب نوزدهم ماه رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول
- معبری که با از پا افتادن ابوالفضل گردان تخریب باز شد
- شهید محمد خاکفیروز آدم دقیق و نکته سنجی بود
- شهید حسن خدمتی
- شهید صبر علی کلانتر
- برادرها تا اذان صبح خوابیدن برای ما نیست
- عمو یشلاق بچه های تخریب
- باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه
- نگاهی از سر اخلاص یا بقول شهید نوریان بی شیله پیله
- هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات
وقتی هوس جبهه كرديم
اواسط سال ۶۵ بود كه من با يكي از دوستان که از بچگي با هم بوديم هوس جبهه كرديم وقتي اعزام شديم رفتيم کارگزینی لشكر ده سيدالشهداءعلیه السلام ، اونموقع کارگزینی توپادگان دوکوهه بود. من چون رانندگی بلد بودم رفتم بهداری ، تو بهداری رانندة آمبولانس بودم و خاطره اي كه دارم از اينجا شروع […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه