[vc_row][vc_column width=”1/6″][/vc_column][vc_column width=”1/6″][vc_btn title=”قسمت دوم” link=”url:http%3A%2F%2Falvaresin.com%2F%25d8%25ae%25d8%25b7-%25d8%25b4%25da%25a9%25d9%2586%25d8%25a7%25d9%2586-%25d8%25aa%25d8%25ae%25d8%25b1%25db%258c%25d8%25a8%25da%2586%25db%258c-%25d9%2582%25d8%25b3%25d9%2585%25d8%25aa-%25d8%25af%25d9%2588%25d9%2585%2F”][/vc_column][vc_column width=”1/6″][vc_btn title=”قسمت اول” link=”url:http%3A%2F%2Falvaresin.com%2F%25d8%25ae%25d8%25b7-%25d8%25b4%25da%25a9%25d9%2586%25d8%25a7%25d9%2586-%25d8%25aa%25d8%25ae%25d8%25b1%25db%258c%25d8%25a8%25da%2586%25db%258c-%25d9%2582%25d8%25b3%25d9%2585%25d8%25aa-%25d8%25a7%25d9%2588%25d9%2584%2F”][/vc_column][vc_column width=”1/2″][vc_message icon_fontawesome=”fa fa-arrow-left”]قسمت های قبلی را خوانده اید؟[/vc_message][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text]بعد اتمام ماموریت بچه های تخریب در شکستن خط به مقر شهر بیاره عراق برگشتیم و چند روزی استراحت کردیم. بدستور فرمانده گردان ( جناب حاج مجید مطیعیان ) قرار شد یه تعدادی از بچه ها در خط مستقر شوند و در صورت نیاز به بچه های تخریب دم دست باشند از بیاره به سمت خط مقدم حرکت کردیم و پس از رسیدن به ساحل دریاچه سد دربندیخان به وسیله قایق به آن طرف رفتیم.
دقیقا همان مسیرهایی که شب عملیات در تاریکی شب طی کرده بودیم پیاده به سمت ارتفاعات رفتیم
در دوتا از سنگرهای عراقی که در روزهای قبل فتح شده بود مستقر شدیم .
دیوارهای سنگر با سنگهای کوه و روی آن را با پلیت های فلزی پوشانده بودند. قبلا گفته بودم این منطقه عقبه دشمن محسوب میشد لذا سنگرها از استحکام کافی برخوردار نبود، لکن ما به اجبار در آن پناه گرفته بودیم.
سنگرهامون خیلی کوچیک بود شاید۱۰ متر مربع میشد که در هر سنگر تقریبا ۱۰ نفر بیشتر جا نمیشدند بطوریکه برای نماز جا به اندازه کافی نبود و مجبور بودیم دوبار نماز جماعت برگزار کنیم موقع نهار نمیتونستیم سر یک سفره بنشینیم.
علی ایحال روز اول و وعده اول دنبال غذا رفتیم و مقداری کنسرو لوبیا، شیر خشک، شیره خرما، نان و کنسرو گوشت پیدا کردیم، البته بچه ها هم جیره و کنسرو ماهی همراشون بود.
حاج آقا تاج آبادی روحانی گردان فرمودند که چون کنسروهای گوشت از یک کشور غیر مسلمان (استرالیا ) تهیه شده و معلوم نیست که گوشتها ذبح اسلامی باشد لذا خوردن آن اشکال دارد.
وعده اول رو با شیره خرما، شیر خشک و کنسرو ماهی و نان سر کردیم.
یکی از مشکلات ما برای ماندن در آن سنگرها کمبود آب بود هم برای خوردن و هم برای طهارت، چندتا دبه آب داشتیم ولی کفاف این همه نیرو رو نمی داد.
بدستور برادر اسماعیل یزدی مسوول بچه های تخریب که در خط مستقر بودند قرار شد که از آب محدودی که اونجا بود برای خوردن استفاده شود و برای طهارت بچه ها از سنگ و گونی استفاده کنند.
طهارت با سنگ و گونی!!!!!!!
اون هم در گردان اسطوره ها.
بلاخره دستور فرمانده لازم الاجرا بود.
گونی ها رو تکه تکه کردند و گذاشتند بیرون سنگر.
سنگ هم تا دلت بخواد وجود داشت.
مشکل بعدی اینکه اصلا دستشویی وجود نداشت، با تلاش بچه های با تجربه در این کار یه دستشویی احداث شد.
مشکل بعدی اینکه سنگر کوچک، افراد زیاد، سقف سنگر نامطمئن، خمپاره های دشمن هم که مثل بارون میبارید به حدی که به هرجای کوه که اصابت میکرد اگر ترکش نمی اومد حتما سنگ ها رو پرتاب می کرد، این خمپاره بارونها مستمر ادامه داشت و اصلا قطع شدنی نبود و هر وقت هم شروع میشد هیچ جان پناهی غیر همون سنگر درب و داغون رو نداشتیم و لذا در آن هنگام هرچی دعا و عربی بلد بودیم میخوندیم.
من هیچ وقت با گونی و سنگ دستشویی نرفتم، این رو برادر اسماعیل یزدی می دونست و گفته بود اگر آب تموم بشه مقصر تویی و باید خودت بری و آب تهیه کنی منم قول داده بودم اگر آب تموم شد برم آب بیارم.
روز دوم شد و چون غذا کم بود، از باب عند الاضطرار اکل میته، به کنسروهای گوشت حمله بردیم و یه جورایی گذروندیم، حالا دیگه هم غذا نداشتیم و هم از آب خبری نبود و باید فکری برای غذا میکردیم و من هم باید میرفتم آب تهیه میکردم.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
پیشنهاد الوارثین
- شب نوزدهم ماه رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول
- معبری که با از پا افتادن ابوالفضل گردان تخریب باز شد
- شهید محمد خاکفیروز آدم دقیق و نکته سنجی بود
- شهید حسن خدمتی
- شهید صبر علی کلانتر
- برادرها تا اذان صبح خوابیدن برای ما نیست
- عمو یشلاق بچه های تخریب
- باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه
- نگاهی از سر اخلاص یا بقول شهید نوریان بی شیله پیله
- هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات
خط شکنان تخریبچی (قسمت سوم)
[vc_row][vc_column width=”1/6″][/vc_column][vc_column width=”1/6″][vc_btn title=”قسمت دوم” link=”url:http%3A%2F%2Falvaresin.com%2F%25d8%25ae%25d8%25b7-%25d8%25b4%25da%25a9%25d9%2586%25d8%25a7%25d9%2586-%25d8%25aa%25d8%25ae%25d8%25b1%25db%258c%25d8%25a8%25da%2586%25db%258c-%25d9%2582%25d8%25b3%25d9%2585%25d8%25aa-%25d8%25af%25d9%2588%25d9%2585%2F”][/vc_column][vc_column width=”1/6″][vc_btn title=”قسمت اول” link=”url:http%3A%2F%2Falvaresin.com%2F%25d8%25ae%25d8%25b7-%25d8%25b4%25da%25a9%25d9%2586%25d8%25a7%25d9%2586-%25d8%25aa%25d8%25ae%25d8%25b1%25db%258c%25d8%25a8%25da%2586%25db%258c-%25d9%2582%25d8%25b3%25d9%2585%25d8%25aa-%25d8%25a7%25d9%2588%25d9%2584%2F”][/vc_column][vc_column width=”1/2″][vc_message icon_fontawesome=”fa fa-arrow-left”]قسمت های قبلی را خوانده اید؟[/vc_message][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text]بعد اتمام ماموریت بچه های تخریب در شکستن خط به مقر شهر بیاره عراق برگشتیم و چند روزی استراحت کردیم. بدستور فرمانده گردان ( جناب حاج مجید مطیعیان ) قرار شد یه تعدادی از بچه ها در خط […]