ما در منطقهای به نام سه راه فتح ، شرق جزیره مجنون، مستقر بودیم و پس از چند روز به جزیره هلی برن(پیاده کردن نیرو توسط هلیکوپتر در ارتفاع کم.) شدیم.
به محض فرود آمدن هلیکوپترها، سوار کامیونهایی که از قبل آماده شده بودند، شدیم و بدون معطلی بهراه افتادیم. به محل تعیین شده که رسیدیم چند روزی را در حالت آمادهباش به سر بردیم تا اینکه دستور حمله صادر شد. دشمن با یک پاتک سنگین و حسابشده جزیرهی مجنون جنوبی را تثبیت کرده بود و در حال پیشروی به سمت جزیرهی شمالی بود و ما باید جلوی پیشروی او را میگرفتیم در حالی که هیچ نقشه یا طرح از پیش تعیین شدهای نداشتیم. ما تقریباً آخرین نیروهایی بودیم که در آن منطقه حضور داشتیم. باید آنقدر مقاومت میکردیم تا شرایط بهنفع نیروهای خودی تغییر میکرد. عدهای از نیروها گِلهمند از نبود نقشه و طرح رو به شهید احمد ساربان نژاد فرمانده گردان قمر بنی هاشم(ع) گفتند: این طوری که نمیشه، نه نقشهای هست، نه طرحی، خوب بود اول ما را توجیه میکردید و . . .
اینجا بود که احمد از کوره دررفت و گفت: من میگویم دشمن نباید از ما_عبور کند، شما میگویید نقشه بدین؟؟!!!
نهیب احمد، از آگاهی او سرچشمه میگرفت و نیروها را به فکر فرو برد. خیلی زود همه مهیای عملیات شدند. احمد بدون این که نقشهی خاصی در دست داشته باشد گردان را به سه بخش تقسیم کرد. گروهان والعادیات به فرماندهی شهید محمد موافق به سمت دشت، گروهان والفجر به فرماندهی شهید کشاورز به جلو و گروهان والفتح که من فرماندهش بودم هم به عقب . چیزی شبیه به یک نعل اسب.
برفرس تند باد هرکه تو را دید گفت
برگ گل سرخ را باد کجا میبرد
یاد علمدار گردان مقداد لشگر ۲۷
شهید حاج علی جزمانی بخیر
شهادت ۱۲ اسفند ۱۳۶۵
شلمچه عملیات تکمیلی کربلای ۵