کد خبر:13829
پ
alvaresin-0102

همسنگری که بعد از ۳۳ سال به خاک رفت

خبر اومد که گردان های حضرت علی اکبر و حضرت قاسم علیهم السلام توی دهکده در پد شرقی جزیره مجنون در محاصره افتادند و بچه ها دارن مثل گل پرپر میشند. رزمنده های تیپ حضرت عبدالعظیم رفتند برای کمک و مقابله با پاتک دشمن. آفتاب وسط آسمون بود که با دشمن درگیر شدیم آتش دشمن […]

خبر اومد که گردان های حضرت علی اکبر و حضرت قاسم علیهم السلام توی دهکده در پد شرقی جزیره مجنون در محاصره افتادند و بچه ها دارن مثل گل پرپر میشند. رزمنده های تیپ حضرت عبدالعظیم رفتند برای کمک و مقابله با پاتک دشمن.
آفتاب وسط آسمون بود که با دشمن درگیر شدیم آتش دشمن از آسمون مثل بارون میبارید.. از روی جاده نمیشد حرکت کرد همه نیروها به شونه های جاده پناه آورده بودند تمام منطقه هور بود و فقط این جاده با عرض تقریبا ۶ متر تنها مکان خشکی بود. وسط اون همه آب…
اونقدر آتیش و سر وصدا بود که متوجه نشدیم توی محاصره تانک ها افتادیم.. اگر بگم بیش از ۵۰ تانک بود اغراق نکردم.. همشون با هم شلیک میکردند .. با تیر مستقیم تانک بچه ها رو هدف میگرفتند و در یک لحظه میدیدی رفیقت که کنارت میجنگید غیب میشد.. توی این غوغا خبر رسید که شیمیایی زدند.. خدایی بچه ها مثل شیر میجنگیدند اکثرا بین ۱۵ تا ۲۰ سال بودند و مردانه توی دل دشمن میرفتند.. فاصله با دشمن به اندازه انداختن نارنجک شده بود و عجیب اینکه توی این درگیری نزدیک سرو کله فرمانده تیپ سیدالشهداء(ع) شهید رستگار پیدا شد. اون خودش رو با موتور به منطقه درگیری رسونده بود و از نزدیک بچه ها رو هدایت میکرد… مثل اینکه خیلی تو دل دشمن جلو رفته بودیم وقرار بود با سایر یگانها هم الحاق برقرار بشه که نشد و مجبور بودیم یک مقدار از مسیری که رفته بودیم عقب بیاییم…. اینجابود که شهدا و بعضی از مجروحینی که به شدت مجروح شده بودند موندند.. دستور فرماند هی بود که خودتون رو عقب بکشید . بچه ها راضی نمیشدند بدون رفیقاشون عقب بیان … اما فرماندهان گفتند هوا که تاریک شد بچه های تعاون و جمع آوری مجروحین اونها رو عقب میارن… احتمال اسارت صد در صد بود.. یه تعداد از بچه ها که خیلی جلو رفته بودند اسیر شدند

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید