روایتی از شهید حسن جدی در عملیات کربلای یک

با حسن یه عملیات باهم بودیم
عملیات کربلای ۱ تخریب لشگر ۲۷
منه خاک برسر مثلا مسول دسته بودم
یکی مرحله ی اول و شب اول عملیات یکی هم شب آخر عملیات این دوشب باهم بودیم.
حسن درحالی فامیلیش جدی بود که بواقع تمثیل این آیه ی شریفه بود، اشداء علی الکفار اینجا جدی بود وسخت جدی بود اما دررحما بینکم هم جدی بود .جدی درمحبت ودوست داشتن مردان خدا و سالکین وجهادگران با اشقیاء.
میدونستید اینقده بی معرفت بودم که نمیدونستم حسن شهید شده؟؟؟
تا اینکه خودش بهم نشون داد .اونم ازطریق کانال تخریب لشگر ۱۰٫
من اعتقاد دارم ویقین ، که خانم حضرت زهرا سلام الله علاوه بر مادر سادات بودن ، مادر تخریبچی ها هم بودند.تمام شهدای تخریب یه جورایی وبه طرقی عجین بودند با حضرت زهراسلام الله علیها .اینو هرکی توتخریب بوده باتموم وجود حس کرده .
چه در عملیات چه قبل عملیات برای آماده سازی روحی ومعنوی وآموزش وآمادگی جسمانی و رزمی ، همیشه دست عنایت ومرحمت حضرت زهرا بالا سرمون بوده وبحمدالله هست.
خوشا بحال حسن آقا جدی وهمه ی شهدا علی الخصوص شهدای تخریب که سرسفره ی مرحمت حضرت زهرا میمهمان هستند وانشاءالله دعاگوی ما تا وعده ی فمنهم من ینتظر درحقمون به اجابت برسه.
خدارحمت کنه امیریحیوی رو.
خیلی باحضرت مادر عجین بودند.
خدا انشاءالله توفیق بده آسدناصروآسدنادر حسینی رو .که اولادبحق حضرت زهرا هستن به همه مونم ثابت شده.
دمتون گرم
یاعلی مدد